زندگی

عشق وغم

زندگی

عشق وغم

رنج جهانم



همیشه روزها و بیشتر احساساتم عجیبن ...

خدا کمکم کن باور کنم .... این روزها رو ...

این لحظات خوب رو ... لحظاتی رو که هر چی بیشتر غرقش می شم ... بیشتر باورم نمی شه !


تو مهربان تر از آن بودی که من همیشه گمانم بود

همین همیشه ی نفرینی ، همیشه رنج جهانم بود

.

.

من از همیشه چه می خواهم ؟ به جز توالی توصیفت

همین تسلسل بی تکرار همیشه لطف بیانم بود


من توایم و عطش ، اینک بنوش یا که بنوشانم

زشوکرانی از آن خالص که نوشداروی جانم بود


استاد بهمنی 

نظرات 2 + ارسال نظر
غریبه شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ http://NAGHASHE-GHAM.BLOGFA.COM

باد ما را خواهد برد


در شب کوچک من ، افسوس

باد با برگ درختان میعادی دارد

در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی ؟

در شب اکنون چیزی می گذرد

ماه سرخست و مشوش

و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است

ابرها ، همچون انبوه عزاداران

لحظه ی باریدن را گویی منتظرند

لحظه ای و پس از آن ، هیچ

پشت این پنجره شب دارد می لرزد

و زمین دارد

باز می ماند از چرخش

پشت این پنجره یک نا معلوم

نگران من و توست

ای سراپایت سبز

دست هایت را چون خاطره ای سوزان ، در دستان عاشق من بگذار

و لبانت را چون حسی گرم از هستی

به نوازش های لب های عاشق من بسپار

باد ما را خواهد برد

باد ما را خواهد برد
***********
فروغ فرخزاد

فرزانه دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام طاهره جان سایتت خیلی بهتر شده و مطالب جالبی هم نوشتی ولی سعی کن کاملترش کنی و زود به زود مطالبشو عوض کنی.همیشه موفق و شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد