زندگی

عشق وغم

زندگی

عشق وغم

ردپای خدا

یک شب مردی خواب عجیبی دید.او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم میزند. روی اسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند. در همه ان صحنه ها دو ردیف رد پا روی شن ها دیده می شد که یکی از انها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود. هنگامی که اخرین صحنه جلوی چشمانش امد،دید که ...

بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود. او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه،سخت ترین دوره زندگی او را از سر گذرانده است.این موضوع، او را ناراحت کرد و به خدا گفت:خدایا تو به من گفتی که در تمام طول این راه را با من خواهی بود،ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین دوره زندگیم فقط یک جفت رد پا دیده می شود. سر در نمی اورم که چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی.خداوند جواب داد، من تو را دوست دارم و هرگز ترکت نخواهم کرد.دوره امتحان و رنج،یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت رد پا را میبینی زمانی است که من تو را در آغوش گرفته بودم.

نظرات 3 + ارسال نظر
2mihan.com پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ http://www.2mihan.com

درج رایگان تبلیغات شما
سایت تو میهن این افتخار را دارد که آگهی ها و تبلیغات شما را به صورت رایگان و به تعداد نامحدود در سایت خود قرار دهد
این شرایط برای مدت کوتاهی میباشد پس زود تر اقدام کنید
درج آگهی ویژه و عکس دار رایگان می باشد
منتظر حظورتان هستیم
برای تبادل لینک با ما به صفحه تبادل لینک با همه مراجعه کنید
مدیریت تو میهن
www.2mihan.com
Or
www.2mihan.ir

mostafa پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ

webloge ghashngi dari .movafagh bashi

غریبه جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:51 ب.ظ http://www.naghashe-gham.blogfa.com

من در کشوری زندگی می کنم که زبان آن پارسی است اما به آن فارسی می گویند ٬چون عربی پ ندارد!

www.naghashe-gham.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد